ما یه خونه نیمه کاره داریم بابامم داره یکی میسازه ولی خو بابام در و پنجره داره و اینکه امن تره به مامانم گفتم میشه دو فرغون داریم بذارمشون تو حیاط خلوت تا خودمون درارو نصب میکنیم گفت نه تمیزش کردم حالا خوبه فقط سفیدکاری شده فرغونا هم تمیزن کثیفکاری ندارن بخدا من خودم اینقد برا مامانم خوبم لباس براش میگیرم پول بهش میدم وسایل خونه خوردنی از قند و چای و روغن بگیر تا رب گوجه و مایع لباس و... هم میخرم حقیقتش خیلی ناراحت شدم روم نمیشه به شوهرم بگم نذاشته بخدا
عزیزم خونه باباته و حق تو اونجا بیشتر از مادرته بنظرم اصلا نباید اجازه میخواستی باید میبردی فرغونارو ...
ببخشید که پدرش در کنار مادر به اینجا رسیده ها چه حق بیشتری
با کار مادر اسی موافق نیستم ولی حرف شماهم از اون حرفا بودا
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)
بابام بهش بگی پیراهنتو بده نه نمیگه ولی دیگه خوشم نمیاد رو بندازم برا این
برهمین گفتم اصلا این موارد از این به بعد به مادرت نگو فقط بابات رو در جریان بزار
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)