خواب دیدم دارم با بابام بحث میکنم (فیزیکی نبودا) . بعد رفتم تو بالکن و گفتم خودمو پرت میکنم اونم گفت پرت کن ، یکم تردید کردم ولی چون حرصم گرفته بود و عصبی بود خودم و پرت کردم ولی هیچ حس ترسی نداشتم . بعد خیلی زود سقوط تموم شد و تو خونه بودم ، اصلا آسیب ندیده بودم . بعد پدرم با مادرم داشت صحبت میکرد و انگار یکم احساس پشیمانی داشت و میگفت فکر نمیکردم این کارو انجام بده . منم تو اتاقم بودم و فقط شنیدم که چی گفتن ، خودم هم یکم ناراحت و پشیمان بودم انگار .
فکر کنم چون دیشب ذهنم خیلی پریشان بود و البته یکم اختلاف نظر با بابام داشتم این خواب مزخرف و دیدم . درمورد موضوعی من یک نظر و بابام نظر متفاوتی داره و حقیقا درگیریم یکم .