با مامانم تو راه برگشت ب خونه بودیم اسنپ گرفته بودیم یهو چشمم افتاد به زیر صندلی ماشین ی بطری بود و کلی اشغالای خوراکی این داستانا تاریک بود چیز زیادی نمیدیدم حس کردم قمه ای چیزیم دیدم ریده بودم تو خودم این چن وضعشه واقعا جدا از ترس اینکه چجوری میشه اسنپ باشیو انقد کف ماشینت کثیف باشه و البته یکمم ترسناک😂😑💔