یه پسردایی داشتم تا فروردین سال قبل میخواست منو بگیره بود خونمون و وقتی رفت بهش پیام دادم
خانوادش پیام دیدن فردا دیگه هیچ خبری ازش نبود هیچچچچچچ خبری گوشیشو خاموش کرد و اینا خیلی بهش زنگ زدم کلییی بهش پیام دادم هیچ خبری ازش نگرفتم تا اینکه داداشش اومد و منو سوار ماشینش کرد و گفت تو به برادرم پیام میدی؟ من گوشیشو گرفتم ،زدم ریزش کردم و اگه اون ولت نمیکنه تو ولش کن و از این حرفا
باباش و خودش گفتن رفت تو یه شهری سر کار اما داداشش گفت زدمش و انداختمش توی خونه و
داییم به داداشش گفت خواهر و مادرش تهدیدش کردن که اگه اینو بگیری خونه رو به آتیش میکشیم و از این حرفا
و الان هرچی ازش میپرسم میگه اصلاااااا قصد ازدواج ندارم، بنظرتون بخاطر خانوادشه ؟ از مامانش میترسه؟
یا دیگه هیچ تصمیمی نداره؟