مامان من بد بخت بود خونه باباش ب بابای من بله گفت ک فرار کنه میخواست طلاق بگیره بابام ادم مظلوم و ساکتیه نشست گریه کردن نزاشت طلاق بگیره بابام بچش نمیشد منو از ی خوانواده دیگ اوردن من الا ۱۸ سالمه ولی تو شناسنامه کوچیک ترم ماماتم با پولای بابام و پولای کار خودش خونه و ماشین خریده و همرو ب نام خودش زده . ما اصلا اخلاقامون بهم نمیخوره و همیشه دعوا داریم امروز تو مسافرت باهم دعوامون شد بابام رفته بود چایی پر کنه برگشت ب مامانم گفتم دلم میخواد برم رستوران مامان من سر همین یه دعوای خیلی بد درست کرد و همو زدیم سر منم بود البته بگم بقیشو؟