من یه دوست صمیمی داشتم که هم فامیل بود و هم همسایه بودن با هم بزرگ شده بودیم و خیلی به هم نزدیک بودیم اون شخصیت خیلی خاصی داشت و متفاوت با همه بود از همون بچگی خوره کتاب بود تو خونشون یک عالم کتابای قدیمی که اون زمان چاپ نمیشدن و ممنوعه به حساب میومدن داشتن که همه رو خونده بود تا نوجوونی روحیمون شببه هم بود مثلا مینشیتیم یک ساعت درباره یه رباعی خیام حرف میزدیم ولی بعد کم کم من ازون فاز خارج شدم ولی اون نه تا اینکه اونا ازون شهر محله رفتن برای یه مدت تلفنی در نماس بودیم بعد تلفنا هم قطع شد واقعیتش اون صحبتا دیگه برای من کسل کننده بود تا اینکه دیگه ارتباط نداشتیم تا چند روز پیش که پدرش فوت شده بود رفتم مراسم ختم پدرش وقتی دیدمش اصلا نشناختمش خیلی پیر شده بود صورتش داغون بود حتی یه دندون جلو از فک پایین نداشت توی چهل و سه سالگی طبیعیه که یه ذره صورت ریخته باشه خصوصا برای کسی که شرایط سختی رو تجربه کرده باشه ولی داغونی صورتش طبیعی نبود راستش نگرانم سمت مواد یا الکل رفته باشه ازون موقع قیافش همش جلو چشممه نمیتونم بهش فکر نکنم با کلی ذوق رفتم ببینمش ولی بد حالم گرفته شد خیلی حس بدی دارم
زن که باشی مهریه ات آب هم که باشد قاضی جیره بندی اش میکند آنچه نقد است فقط جان توست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
چند سال پرستاری پدرشو کرده ولی بازم نباید اینجوری داغون میشد دیگه چرا دندونش خراب بود
پرستاری از بیمار اونم به مدت طولانی چند سال که میگی
واقعا چیزی نیست که کسی که تجربه اش نکرده، بخواد در موردش نظر بدهد .....
"هر کسی را ملاقات میکنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمیدانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاشها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلیها در این دسته جا میگیرند 😊