شاید تاپیکم بد باشه اسمش ولی دیگه نمیکشم واقعا .
طبقع بالا مادر شوهرم ایناییم ی گربه نارنجی داریم تو کوچه انگار ک مثلا خونگی بوده میاد میچسبه به من خودشو لوس میکنه میگع دست بکش سرم . پیش هیچکسم نمیاد جز من حالا نمیدونم چرا همسایه ها ام میگفتن تعجبه میاد پیشت من هر روز ک میاد پشت پنجرمون صدا میده غذا میذارم براش میبرم پایین تو کوچه یکم براش غذا ی گوسه ای اونم توی ظرف میذارم با یکم اب .
امشبم یکم گوشت بردم براش دیدم انگار تشنشه به مادر شوهرم گفتم یکم اب خنک میدی دیدم داد زد سرم اومد تو کوچه گفت اینا اب جدول هست میخورن چی میگی هی میاریش دم در خونه من ابروی منو پیش همسایه ها بردی بس ک میای غذا میدی میگن گربه بد یمنه بیاذ دم در خونت فلان میشی میمیری گفتم اینحرفا چیع این خرافاتو کی گفته . خیلی بدم اومذ میگه گربه اوردی دم خونمون غذا میدی آبرومو پیش همسایه ها بردی بابا مگه چکار کردم حیوونکی گربه تو سرما بیرون غذا گیرشون نمیاد دعا میکنن ادمو ثواب دارع . گفتم اینجا دم در خونه منم هستا . بهاطر مم میاد گربه چون میدونه بهش غذا میدم هر روژ گفت گربتو ور دار ببر ی جا دیگه در خونه من نیارش تازه با بطریم بهش میگفت گمشو گمشو برو . اونم نمیرفت چسبیده بود بمن انقدر ناراختم و گریه کزدم بدنم رعشه گرفته .
شوهرمم گفت خوبکاری میکنی غذا بذه هر روز