شوهر من تمیزکاریارو انجام میده
ظرف و غذا اینا با منه کلا
صبحا من پنج ک نیم میرم سرکار و وقتی برمیگردم هفت شبه
اون دیرتر میره و زودتر میاد
ولی خیلی سرم غر میزنه بابت کاری ک میکنه
من خیلی روزا دیگه نای تکون خوردن ندارم از خسنگی ولی اون همیشه توقع داره خونه دسته گل و تمیز باشه و اگه گردگیری کنه یا لباسی افتاده باشه زو زمین دو سه روط روانمو ب هم میریزه انقد غر میزنه و توهین میکنه بهم
گاهی تنقد خسته ام اخر هفته ام نمیتونم تکون بخوزم ولی حتی اینم درک نمیکنه
حقوق من ازش بیشتره و بیشتر خرج خونه رو من میدم ولی هر وقت کار خونه بکنه بهم میگه دو قرون پول میاری پدر مارو دراوردی با تنبلی ک گشادیت
دیشب هم کلی سرم داد زد چون خونه رو جارو برقی زده یود
خیلی دلم شکسته واقعیت
من هیچی از زندگیم نفهمیدم تو این هشت سال فقط مثه سگ دوییدم ک بتونیم خرجو برسونیم و اخرش این دستمزد منه