وااای از خوشحالی بعضم گرفته
این چند روز گذشته راجب مدرسه پسرم تاپیک زیاد زدم
بلاخره رضایت همسرم رو گرفتم
امروز رفتم مدرسه پسرم پرونده ش رو گرفتم بردم غیر انتفاعی نگمم اونجا کی رو دیدم تا پسرم رو بردم
سر کلاسش دوستم رو ک از بچه گی همسایه دیوار به دیوار
بودیم رو دیدم از خوشحالی هر دومون کلی ذوق کردیم
نگم چقد خیالم راحت شد
بلاخره بعد یه هفته میتونم بگم با ارامش پسرم رو سپردم
و برگشتم خونه بدون کوچکترین استرسی
واقعا میتونم بگم مث یه معجزه شد برام
اینقد هفته ی گذشته رو به گریه و استرس سپری کردم
ک الان احساس میکنم خدا بغلش رو برام باز کرده
میگه دیدی بلاخره بعد از چند وقت سختی
ارامش و شادیم برات فرستادم
خوشحالم برخلاف نظر خیلیا ک اینجا بهم میگفتن
بزار دولتی بمونه بهتره ولی احساسات مادرانم
قدرتمندتر بود و جنگیدم براش
بماند به یادگار 😍