من با نامزدم چهار سال دوست بودیم و پدرم خیلی راضی به وصلت ما نبود،بعد از کلی صحبت پدر نامزدم و خودش طی یک سال و یک جلسه خواستگاری که پدرم باز هم قبول نکرد به اصرار من و نامزدم امسال نشون کردیم،و پدرم شرط گذاشت که باید یکساله خونه بخرند،الان هفت ماه مانده به پایان وقتشون،اما کلآ من با پدر نامزدم مشکل دارم از حرفاش خیلی میرنجم،توی مسائل شخصی خانواده ما دخالت میکنه،یا من عید ناخوش بودم و خیلی کار داشتم و فراموش کردم عید را بهش تبریک بگم،توی ت.ل.گ.رام بهم گله کرد و من معذرت خواستم،اما باز روز بعد که منو نامزدم بیرون بودیم هم زنگ زد و به اونم گله کرد از من،روز 11 فروردین هم آمد خونه ما بازم گله کرد،به جای اینکه برای من گل و شیرینی و کدو عیدمو بیاره که من عید اولمه همینجوری اومده و گله میکنه!و اونروز باز هم گفت خونه باید به اسم پسرم باشه؟منظورش از این حرف یعنی چی؟خونه را میخواست به اسمه خودش بزنه؟!خیلی مشکلاته دیگه ای باهاش دارم که باعث شد عید همش خون دماغه شدید بشم،برای همین پدرم به نامزدم گفت که نشون را بیاد پس بگیره،با این حال که خیلی دوسش دارم اما میترسم خودشم بعدا اخلاقاش مثل پدرش بشه...کارای باباش یک مدلی است که میرنجم مثلا من از دخترش خیلی از لحاظ تحصیل و قیافه بهترم،خیلی خواستگارهای خوبی داشتم بعد برعکس خواهر اون حالا که اون یک خواستگار اومده و اینا با عجله سر دو هفته بله برون گرفتنو دو ماه دیگه عقد میکنند همش اونو پیش من تعریف میکنه و به به چه چه میکنه خیلی عصبانیم،به نظرتون کار درستی کردم که نشونو پس دادم؟
اره کاردرستیه😯
واااااا من مشكل جدي اي پيدا نكردم تو حرفات
پس دادی؟ واقعا؟ به نظر من مشکلت خیلی جدی نبود
بله کارخوبی کردی
چطوري يادت رفت عيدو به پدرشوهرت تبريك بگي؟؟😕 اما به نظرم خودتم يكم بي سياستي دل پدرشوهرارو راحت ميشه نرم كرد عزيزم ولي حالا كه خانواده هاتون راضي نيستن چه كاريه خو جنگ اول به از صلح آخر سفيد بخت بشي عزيزم
نه کار بدی نکردی بهم زدی ولی بنظرم پدر شما هم شرط جالبی نذاشته خرید خونه! ازدواج تو ایران یه جور داد و ستد شده ازدواج برابر نیست! من با این شروط مالی قبل ازدواج خیلی مخالفم انگار میدون جنگه
مگه از هم دورین؟
تره به تخمش میره حسنی به باباش
اینکه پدرشون پرتوقع هستن رونمیشه به پسرربط داد
باید یه خورده صبرمیکردین وازروی رفتارپدرقضاوت نمیکردین
به هرحال باید که باتحقیق وبررسی یه انتخاب روانجام دادبه خصوص زندگی مشترک که هرگونه اشتباه قابل جبران نیست
وهیچ چیزهم مهمترازاخلاق نیست
یکم طبیعیه اینجور چیزا اولش
اگه واقعا همدیگرو دوست دارید و عاشقید همو از دست ندین
به نظرم بي نهايت حساسي
خوب توقع داري خونه بخره به اسم پسرش يا خودش نزنه. و اينک هنوز هيچي نشده به دخترش حساسي.از کجا ميدوني اون فقط يه خواستگار داشته. و اينک تعداد زياد خواستگار نشانه برتري نيست. گاهي اوقات بعضيها خوب بلدن خودشون رو پرزنت کنن و شانس اجتماعي بيشتري دارن براي ديده شدن و بيشتر بهشون مورد معرفي ميشه و اين نشانه برتري نيست ک به خواهرشوهرت حساسي
بهت پیشمهاد میدم به هم بزنی پدرشوهرمنم همینجوریه شاید بدتر...
خیلییی ازش دبخورم
گلم شما ك نشونو پس دادي
الان بگيم اشتباه بوده پشيمون ميشي بگيم درستم بوده بازم پشيمون ميشي
و پشيموني جز خرد شدن خودت نيست.پس بسپر به خدا هرچي واست قسمته وصلاحه پيش بياد
یچی بت بگم منم با همسرم قبل ازدواج سه سال دوست بودم خانوادم ب شدت مخالف بودن
مادرم همیشه میگف اون زن(مادر شوهر فعلیم )نمیذاره تو زندگیت ارامش داشته باشی
من من ی جمله ای کلیشه ای هر دفعه تحویلش میدادم (با خودش میخام زندگی کنم نه با مادرش)
همسرم ادم خوبیه
ولییی واقعا مادرش زندگیو جهنم کرده برام
حرف پدرتو گوش بده سایه اون مرد(پدر نامزدت ) همیشه ی خدا رو زندگیت سنگینی خواهد کرد
