خیلی بد بود شکار جیا رفته بودم گنجشک هارو ک مابهش میگیم کشکرت رو بکشن فک کردم جنگ شده
ازونطرفتم دوس پسرم پیام داده بود ک امشب اگه نبودم ببخش
ساعتو نگا کردم دیدم ساعت دو هست دلشوره داشت خفم میکرد گفتم کجایی تو چرا پیام ندادی
گفت جونمم گفتم کجاابییی تو گفت تازه اومدم خونه گوشیمم تو ماشین تو شارز بودم خودمم پیش بچه ها گفتم خب خبر نیدادی دیگع من دلواپسدشدم گفت من بهت مفتم امشب نیستم ک گفنم حرف نزن اونم گفت چشم منم پوکر دادم گفت چیه عذر خواهی کردم ک دیگه چی بگم
ازونوم خاستگار دارم مامانم هی گیر داده ک چرا قبول نمیکنی