دوسال پیش خواهر شوهرم ی کاسکه دوست دوم ک مال دخترش بود رو برا پسرم اورد منم یبارم پسرمو توش نزاشتم و ازش استفاده نکردم توی خونه جا نداشتم توی واحد خودشون ک خالی بود و هیچکس توش زندگی نمیکرد گذاشتم( پسرماینجا راه میرفت و قبول نمیکرد توی کاسکه بشینه)
حالا این میدونه من با اونخانمی ک کاسکه رو اورده برا پسرم قهرم و حرف نمیزنم رفته تویاون واحد خالی کالسکه رو دراورده ک خیلیم سنگین هستن از رو پله ها د دوطبقه بالاتر هست اورده پایین بشون گفته ک من مثلا بش گفتم ما کالسگه رو نمیخواببم ببرو با عروسکات باش بازی کن
من کالسکه برام مهم نیست یعنی این چجوری اینکارو کرده چقد بدجنس بوده بعد لاغر و خکشیده و قد بلند چجوری تونستی اون کالسکه رو از انباری بیاری بیرون و این فتنه رو درس کنی بعد پدر مادر انترش خوشحالن برا کارش ای سگ تو روحتون اعصابمو خورد کردن