سلام ماجرا یکم طولانیه مختصر میگم
ما آشنای خانوادگی ایم و خواهر ایشون دوست صمیمی من به حساب میاد بعد از چند وقت پیش اومد گفت که داداشم میگه من از یه دختری خیلی خوشم میاد و.... رفته تو رابطه مثلا
بعد چند وقت پیش به خواهرش گفته بود کتاب معرفی کنه و منم که کتاب خونم خیلی پرسیده بود ازم و منم براش فرستادم چندتا فایل و اون خیلی سرسنگین جوابمو داده بود ولی منم گفتم خب حتنا راسته که رفته تو رابطه و یکی رو دوست داره
حالا باز دوباره چند روز پیش به خواهرش گفته بود من نمی رم اونجا
خانواده خیلی خیلی خوبی آن ولی خودم احساس میکنم این مرض داره و کرم داره کلنی