ما خونمون وسط شهره تو بازار
یه قسمت ک کلا خیلی شلوغه شبام تا ۳ صبح ماشین توش در رفت و امده و اپارتمانیم طبقه دو
پنجره اتاق منم دقیقا وسط وسط باز میشه
و ب همه جا دید دارم🤣
بعد ساعت ۲ ۱ شب بود پنجره رو بازکردم داشتم بیرونو نگاه میکردم یهو یع پژو رد شد پسره داد زد دست تکون داد طرف پنجره
ایستاد داشت میومد عقب عقب پنجره رو بستم
یکم گذشت دیدم دقیقا روب روی پنجره اونور چهارراه ایستاده تا پنجره رو بازکردم بوق زد چراغاشو روشن کرد
سریع اومدم تو
وای شیشه هاشم دودیه
تا تقریبا نیمساعت اونجا بود بعد الان رفتم دیدم رو بروی خونه ما ایستاده ماشینشم خاموشه
وای همجام تاریک تو خیابون ترررسناک اینقد ترسیدم دیدم هنوز اینجاست😐😐قلبم داره میزنه خیلی حس بدی گرفتم