دخترا خواهش میکنم کنارم باشید یه چیزی بگید قلبم آروم بگیره😭😭😭
پسری از فامیل که همسایه خونه پدربزرگم هستن
بعد مدت ها تو اردیبهشت تو کوچه از کنارش گذشتم اتفاقی...خشکش برد...نگاش قفلم شد...بعد اون حرکات عجیبش شروع شد
از دور بهم زل میزد...نگاه میکرد....
من بیرون میبودم هی میرفت و میومد..تا جایی تابلو بازی درآورد که مامانمم فهمید
به بهونه هایی میومد خونه پدربزرگم
یه بار اومد عیادت پدربزرگم...هی نگام میکرد منم متقابلا بهش نگا کردم رفت تو هپروت و هی نگاشو ادامه داد....پدربزرگم فوت شد...باز اومد ختم با مادرش...اونجام زیر چشمی منو میپایید...من اصلا حسی بهش نداشتم اول..اصلا و اصلا....۲۴ ساله هم ولایتی بودیم...اما رفتارش...حرکاتش...جوری بود انگار شیفتم شده...منم دختریم که تا حالا نه دوست پسر داشتم نه تو این فاز ها بودم شناختی از پسرا نداشتم...و متاسفانه احساسم بهس درگیر شد...احمقانه ست میدونم
تا اینکه امروز فهمیدم ۵ ساله با یه دختر تو رابطست...جدی هم هستن...
عید خواسته بره خواستگاریش که عمه دختر فوت میشه و حتی شنیدم که در صدد خواستگاریشه
من حالم خیلیییی بد شد...حالم از خودم به هم میخوره که بهش حس دارم
احساس احمقی میکنم
قلبم انگار خالی شده
حس میکنم مسخرم کرده
چرا با من اینجوری کرد...نگین توهم زدی..به مولا که جوری رفتار میکرد بخواد منو عاشق خودش کنه😭😭😭
یه چیزی بگین دخترا من دارم میمیرم😭😭😭
همین روزا خبر ازدواجشم حتی ممکنه بشنوم
اخه چرا وقتی یکی تو رابطست اونم جدی و ۵ ساله باید اینجوری یه دختر دیگه رو دلبسته کنه