یادم اومد خودم که همش دنبال خونه هوایی که پله میخوره بودم میگفتم همکف نباشه ...جرایم گفت و علاقه به داری همکف نباشه پله بخوره خونت ...گفتم بخاطر مادر شوهر نمونه بیاد
شاید بخاطر نپاشیدن زندگیش مجبور شده بره
بعضی مادرشوهرا انقدر از زجر عروس لذت میبرن که براشون مهم نیست زندگی پسرشون بپاشه
بنده خدا یه چی گفته توجیه کرده خونشو زیاد جدی نگیر خودش باید روزی چندبار این پله هارو بالا پایین بره زانو و کمرش به فنا بره
مادر شوهر خوب باشه آدم مگ‌مریضه ازش فرار کنه...مادر شوهر من خیلی قبلنا اذیتم میکرد و تیک می‌انداخت منم باهاش بد بودم تحویلش نمیگرفتم الان یه مدته خوب شده منم باهاش خوبم
ببین مادر شوهرش چه ادمی بوده و چه بلاهایی سرش اورده ک رفته طبقه ۴ خونه گرفته با اینکه میدونست خودش اسیر پله ها میشه
خدا مادرشوهرهای فتنه و ناجور را ریشه کن و نابود کنه
شاید اذیت میکرده ولی مسئله اینه خودش بیشتر از مادر شوهر اذیت میشه هنوز روزای اولشه متوجه نیس یکم بگذره زانو درد و خستگی سراغش میاد ما یمدت آسانسورمون پلمپ بود عذاب بود مخصوصا خرید برا خونه که میکنی با دست پر یعنی وضعیه..
بنظرم همون طبقه اول یا نهایت دوم هم میگرفت مادر شوهر نمی تونست هر روز بره بیاد خودشم اذیت نمیشد
والا فکر کنم رو دست فروشنده مونده بوده اینم بز خری کرده حالا داره از فواید بعدیش میگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
