وقتی نامزد بودم همیشه دست پر میرفتم خونه مادر شوهرم هر ماه یه هدیه برا مادرشوهرم میخردم تا اینکه دیدم پرو شدن انتظار بیش از حد دارن بعد دیگه باهاشون قطع رابطه کردم فقط عیدا میرفتم خونشون، تا این چند روز پیش گوشت قربونی برامون فرستادن، منم ترشی دادم بهشون، من از روستای مادرشوهرم جوجه دارم اوناهم دارن، مامانم یه گونی گندم به شوهرم داد که ببره برا جوجه هامون، بعد فردا هم مهمونی دارن قابلمه کم اورد شوهرم گفت قابلمتو بده بهشون بهت پس میدن، الان احساس خطر میکنم که بازم حرف و حدیثا شروع بشن، چیکار کنم