2777
2789

بعد از بی‌هوشی وقتی به هوش اومدم میگفتم منو برگردونید تو اون باغ بزرگ خیلی قشنگ بود باغش 

بعد یادمه پرستارا خندیدن و گفتن زندگی پس از زندگیه

 

این باغ بزرگ رو بعضی بیهوشی ها می بینند ولی من توی بیهوشی با گربه ها بودم.یک حالت جالبی بود از بس فکرم مشغول گربه مادری بود که بچه هاش خونه بغلی بودن .همسایه مون آهن ریزی داشتن و من نگران بچه هاش بودم که البته درست هم بود دیگه بچه هاشو ندیدم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792