من ۲ سال عقد بودم دو سالم عروسی کردم
شوهرم خیلی اذیتم کرد با اخلاق رفتاراش الکی دعوا راه مینداخت بهونه میگرف حرفایی میزد که مطمعن میشدم دوسم نداره ولی بعدش ی جوری معذرت خواهی میکرد و خودزنی میکرد فراموش میکردم و من ب غلط کردن میوفتادم
تازه ماشین تریده بودیم همش اهنگ های دپ و شکست عشقی و خلاصه میشتم تو ماشین ماتم میگرفت
خدایی نکرده دستم میخورد اهنگی رد میشد ی دعوایی راه مینداخت خاموش میکرد میزد رو رادیو
یکساله تو ماشین همین بحث و داریم ی دونه اهنگ شاد نداره
من مطمعن بودم قبل من یکی دیگرو دوست داشت با کاراش حرفاش ولی امروز مطمعن شدم 😭
یکی اینکه تازه عقد کرده بودیم منم برداشتم گوشیشو چک کردم دیدم تو چت های قدیمی با خواهرش ، ،،، خواهرش گفته بود داداش چرا زن نمیگیری شوهرمم گفته بود من همون دخترو میخواستم مامان نزاش منم هیچوقت زن نمیگیرم
یکی دیگش همین اهنگ و ها رفتاراش
یکی دیگش امروز خونه مادرشوهرم بودیم ابجی ساده و نفهمش ی دفعه برگشت گف این دختره همسایمون ، شوهرم گف کدوم گف همونی که میخواستیش ، شوهرم چشم ابرو بالا انداخت بعد دیگه رنگ و رو همشون پرید
مبخواس بگه اون دختره ازدواج کرد
دلم داره میترکه لطفا نگید گذشته ها گذشته
اره وقتی ب گذشته میپیونده که ادم فراموش کرده باشه ولی شوهرم با کاراش منو عذاب میده خدا لعنتش کنه که اومد منو گرف ، گشت گشت ی دختر کم سن و سال گرف که دوست پسر نداشته باشه ۱۹ سالم بود ازدواج کردم
باورتون نمیشه تو این ۴ سال افسردگی گرفتم