ماه اخر بارداریم سه چهار روزی سرماخوردگی داشتم تا اینکه دیشب رفتم سرم زدم حالا بگذریم که من استراحت مطلق بودم تو این چند ماه یه لیوان ابم دست من ندادن حتی به زور تلفن میزدن با اینکه خونشون دو سه تا کوچه با ما فرق داره
الان پاشده اومده مگه بهتری گفتم خداروشکر بعد نگاه تو اشپز خونه کرد گفت ناهار داری شوهرت از کار میاد بخوره گفتم ناهار بهشون میدن بعدم گفت مواظب خودت باش ورفت😐😐😐😐😐😐😐🤣🤣🤣🤣🤣ای خدا