2777
2789
عنوان

مشکلم با مامانم

43 بازدید | 7 پست

مامانم وقتی مجرد بودم و بهش نیاز داشتم 

همیشه سرش شلوغ بود و برام وقت نمی‌ذاشت و محبت کلامی که اصلاااااا نداشت 

همیشه حرصی و عصبی بود 

یادم حتی تو پارکینگ از ماشین می خواست پیاده ام کنه آنقدر وقت نمی‌ذاشت کامل در و ببندم برم 

اگر زیاد طول می کشید دنده عقب می گرفت می رفت جوری ک‌ چندباری هم از رو پام رد شد نمی گم از قصد بود ولی کلا مدلش همین بود.. اگه الان من یک دهم همچین کاری با بچم بکنم بهم میگه جلاد... وایسا یکم...  به بچه توجه کن ال بل ..

حالا الان بازنشسته شده و نشسته تو خونه و توقع داره من ۲۴ ای پیشش باشم و در اختیارش باشم و شوهرم ول کنم باهاش برم مسافرت و بیام ...

نمی گم خوبی  نداشته  ولی بعضی چیزا خیلی تو دلم مونده و واقعا می بینم الان بهم نیاز داره نه می تونم گذشته رو پیش بکشم نه از یک طرف هم نمی تونم دائم برم و خوش اخلاق باشم انگار که همه چی اوکی .. ترجیح میدم کمتر ببینمش تا این چیزا که رو دلمه رو نریزم بیرون اما اون اینو نمی فهمه و کلا فکر می کنه برای من آزاری نداره و کلا آبم باهاش تو ی جوب نمیره 

اما دیدن تنهاییش هم بدجور ب من عذاب وجدان میده 

چون نه خانواده نه دوست هیشکی رو نداره ..

نمی دونم چیکار کنم کاش یکی بیاد کمکم کنه 

💪

پدر و مادرها که الان در این شرایط هستین و بچه تو خونه دارین 

دنیا همیشه رو یک پاشنه نمی چرخه 

حواستون باشه با بچتون چطوری رفتار می کنید چون هر عملی عکس العملی داره ...

💪

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز