خیلی داغونم روم نمیشه بارفیق دوست کسیم درد دل کنم بس تکراری موضوعم بچها من تویک سال ۴بار ب بهانه هامختلف پسرع کات کرد باهام من عاشقش بودم ازخودم بیشتر.....ولی چون میدونس اینو هردفع ب ی بهانه میرف یبارافسردگی مشکل مالی ازاین چیزا الانم ک بابام فهمیده تورابطم باهات نمتونم بیام بیرون بابام مذهبیه مقازه دارن اون ساعت نمیتونم از ۹شب ببعد میتونم هرچی گفتم جمعها بریم گف نه من از ابروم بزنم ک تو ب خواستت برسی ینی ته بیشعوری نیس؟خواستم چیه اخع
تهشم اومد گفت تو پشت من پیش رفیقات بد گفای اینو بهانه کرد کلا بلاکم کرد هرسری بعد ۲ماه یجوری برمیگردیم ولی داغونم بس افتلدم ب این حال حس بی ارزشی دارم ه