2777
2789
عنوان

مامانم یه قدم برام بر نمیداره

98 بازدید | 5 پست

بچه که بودم خیلی مامانمو دوست داشتم جوری که بعضی وقتا سناریو می‌ساختم تو ذهنم که مرده بعد میشستم گریه میکردم. حتی تصور اینکه یه روزی پیشم نباشه اذیتم میکرد.

ولی الانا که بزرگ تر شدم دیگه خیلی از دلم رفته.

انقدر با حرفاش نیش میزنه بهم که نگو.

من حتی بمیرمم تا دم داروخونه سر کوچه نمیره قرص بگیره. هیچ کاری حاضر نیست واسم انجام بده.

نه تنها با من اینجوریه بلکه با بابامم همینجوریه.

نه صبحونه درست میکنه نه ناهار نه شام.

چند روز یه بار یه غذایی با منت درست میکنه چند روز میده به خوردمون. 

کارتش رو میره قایم میکنه که من پول برندارم ازش.

خیلی از دلم رفته. یه زمانی اولین کسی که دوست داشتم مامانم بود ولی الان اولین کسی که دوست دارم فقط خودمم.

چیزی که فقط میدونم اینه که این مادر بودن نیست.

واقعا نیست

همینو به مامانت بگو.آروم و مهربون و یه بار فقط.قبل و بعد از گفتن هم سکوت کن‌.تا حرفت براش پررنگ بشه‌ ...

گفتم نمیفهمه. کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو زده به خواب رو هرگز

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792