من یه دختری ام تا بوده دور کتاب و درس بودم. همیهش رتبه یک کلاس بودم و گاهی حتی مدرسه. تا یه جایی که دیگه به خودم اومدم دیدم فقط معادله و مراحل تقسیم سلولی و محسابه انرژی جنبشیو بلدم. نمیتونم مثل همسن هام با کسی حرف بزنم. مامانم هم حتی میگه منزوی ام. دوستی داشتم با روابط اجتماعی بالا که هر چی من نداشتم اون داشت و برعکس. موقعی که من داشتم جزوه حفظ میکردم اون داشت پسرای مردمو تیع میزد. با تک تک پسرای فامیلشون یه مدت تو رابطه بود. چند سال پیش با یه آدمی که دو سال خواستگارش بود ازدواج کرد. شوهرش دکتره... بدترین معیار هایی که یه دختر گیتونه داشته باشه رو داشت و آخرش رسید به بهترین ازدواجی که برای یه دختر ممکنه اتفاق بیفته. یعنی تلاش و پشتکار و زحمت الکی ان؟ طرز فکر بابا و مامانم با فلان مدرک دانشگاهی و درست زندگی کردن غلطه؟ عادیه که بخوام شبیه اون باشم؟ یکمی هم از رو حسادته حرفام میدونم. ولی آخه اون همیشه کسی بود که غبطه ی خونواده و استعداد ها و زندگی منو میخورد. یکی مثل این به هر چی بهترینه برسه بعد من هنوز باید بدوام؟ چرا؟
از کجا میدونی به هرچی خواسته رسیده کی گفته شوهر دکتر داشتن یعنی همچی. همسایمون شوهرش دکتره ولی بد دله . یکی دیگه همشوهرش دکتر ولی زن بازه . با نهایت احترام برا دکترای عزیز ولی بعصیاشونم اینطورین و قطعا همسرشون زندگی ایده ال و نرمالی نداره و راضی نیست
اونم بالاخره تنش داره تو زندگیش بالاخره اونجور که میگی از گذشته ش میتونه تاثیر گزار باشه درکل بهتره اینجوری عدالت رو نسنجی قاضی اون بالاسری تو راه درست خودتو برو
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!