دوست بودم باهاش اولین دوست پسرم بود معمولا هر چی میدیدم میبخشیدم یکسال اول خیلی خوب بود عالی بود ولی عصبی بود ک میگفتم مشکلی نداره شکاک بود ک اونموقع سنم کم بود خوشمم میومد ولی سنم بیشتر شد فهمیدم چقدر عوضیه عقد کردیم تو خونش چیزای زنونه میدیدم یکبار فهمیدم خیانت کرده بخشیدم توی عقد چون بعد این همه سال نمیتونستم بهم بزنم تا اینکه فهمیدم دو ساله داره بهم خیانت میشه پشت سر هم فهمیدم مسافرت رفته با دختره فهمیدم یه مدت باهم تو عقدمون زندگی کردن به دروغ گفته بود سفر کاریه لباس زیر زنونه تو خونمون پیدا کردم و خخخیلیییی چیزای دیگه دست بزنشم از همون عقد شروع شد من میبخشیدم فکر میکردم میشه درستش کرد یا اشتباه من بودن