بچه ها نوه ی دایی ام مرده نوزاد بوده این دایی من با داداشم باجناق بودن متاسفانه زنداداشم به رحمت خدا رفت حالا زنداییم بلا مادشمن شده حتی به بار شروع کرده همه ما رو بچه هامون و نفرین کرده بود برامون خبر فرستاده بود از بعد فوت زنداداشم مادرم دیگه باهاشون رفت وآمد نمیکنه اینم بگم زنداییم و زنداداشم فامیل آمد از چندین طرف ما هم خیلی حرمت بچه های دایی لیمو داشتیم ولی مادرشوهر باعث شد دیگه باهاشون سلام علیکم آنچنانی نداشته باشیم
الان فوت نوزاد و ربطی به شما داره نفرین کردن بی خودی
به خدا اینقدر ماها بچه های دایی مو دوست داشتیم زنداییم یه کار کرد دختراش وعروساش از ترسش به مادرم سلام هم نمی. گفتند هر کجا میدیدن به پاش هم بلند نمیشدن