سلام به شدت از مادرم بدم میاد ..زمانی که میخواستم ازدواج کنم پدرم مریض بود و مادرم تمام اموال پدرم را فروخت و زد به اسم خودش .
مادرم هر چی بود برای خودش و پسرش خرج میکرد .
زورش اومد بهم جهیزیه بده.
در عوض برای برادرم خونه و ماشین خرید.
مادرم خیلی عوضی بود . چند تا وسیله دست دوم از سمساری و خونه های مردم گرفت داد به من .
رخت خواب دست دوم .تشک دست دوم . بالشت دست دوم. پنکه خراب شکسته . موکت دست دوم . یک دست لیوان نداشتم توش چایی بریزم . یک آبکش نداشتم .
قابلمه و سماور دست دوم.
یک کاسه نداشتم . سینی پلاستیکی .
بدون عروسی همینطوری رفتم خونه بخت. نه آرایشگاه نه جشن . نه عکس و هیچی
از خونه و وسایل به شدت متنفرم .
از مادرم متنفرم .
چی کار کنم . یه مدت قرص اعصاب میخوردم .فایده نداشت .آرزوی مرگ مادرم را دارم .
پدرم پولدار بود ولی مادرم فدایی پسرش بود . مادرم به شدت پسر دوسته . به پسرش سجده میکنه .
از برادرم و زنش متنفرم . چون مادرم هر چی پدرم داشت برای برادرم خرج کرد.
به شدت افسرده هستم چی کار کنم ؟
از وسایل کهنه و دست دوم خونه بدم میاد .
مادرم خیلی پروعه. و به من میگه دختر شوهر کنه میشه دختر مردم ! حتی موقع زایمان من نیامد . داشت به پسرش توجه میکرد. .
از برادر بیغیرت بدم میاد. که اصلا من براش مهم نیستم .مال پدرم را خورده و میگه چون من پسرم .
از هر چی پسره متنفرم .
چرا مادرم به شدت پسر دوسته و از دختر متنفره !
منو تو خونش راه نمیده . سالی یکبار میرم خونش.
دلم میخواد همین چند تا تیکه وسیله خونه را آتش بزنم . بندازم دور .