سلام دوستان وقتتون بخیر،من چندماهی میشه ک عقد کردم و خانواده همسرم واقعا از نظر فرهنگی با ما تفاوت دارن یک نمونه از تفاوت هاشون اینه : ما اصلا به پوشش کسی کاری نداریم ، ولی اینا دائم میگن فلانی کوتاه میپوشه فلانی بلند میپوشه فلانی تنگ میپوشه ، خب ب ما چ هرکسی سبک خودشو داره ، من میرم خونشون خدایی نمیذارم مادرشوهرم ظرف بشوره یا کارایی ک ریز باشه درحد توانم باشه همرو انجام میدم ، ولی خواهرشوهرم بازم راضی نیست ، هروقت منو میبینه میگه من میرم مهمونی دائم سرپام ،،،، خب بابا باید چیکار کنم راضی بشی والا حتی جاروبرقیشونم میکشم خب راضی شو دیگه،اینم بگم زندایی خودم همیشه میومد ب ما کمک میکرد ماهم درمقابل بهش کمک میکردیم خدایی ، اینکه من دوتا ظرف بشورم و جاروبرقی بکشم چیزی ازم کم نمکینع ولی اینا فک میکنن من وظیفم ، مادرشوهرم منو میگه میگه خونم کثیف شده از طرفی همسرم خیلی مردسالاره و هیچ حقی ب زن نمیده
عزیز من فرهنگ در مورد پوشش برای قبل ازدواج که متوجه بشی
خانما عزیز حرف مشاورم تکرار میکنم قبل ازدواج لطفاً دوتا چشم دیگ قرض کنید بعد ازدواج یک چشم تو هم ببند ، بعد ازدواج نقش یک دختر فدا شده بازی نکنی
شما فرهنگ و ذات هر کسی نمیتونی تغییر بدی
عزیزم رفتارت اشتباه اگر زندایت این کارو میکردم خب حتما شما را خوب می‌میشناخته که قدر دان هستین برای این طور خانواده مثل خانواده همسرت هرچقدر کار کمتر انجام بدی بهتره و بیشتر قدرتو میدونن خواهرشوهرت اینو گفت بهش بگو خدا خیرت بده و اصلا محا نده و باز کار خودت بکن
تا میتونی نوکری شونو نکن
مادر من از عروساش که نوکرش بودن راضی که نبود هیچ کلی هم بارشون میکرد
۳تا عروس داره مادرم
۲تا شون هرکاری بگی میکردن از ما دخترا بهتر اما ناشکربود
عروس سومی اونجور کار هم نمیکنه ولی بقول تو جارو وشستن ظرف رو انجام میده
ببین هر۳تا رو نفرین میکنه
پس ذات مادرم معلومه خرابه
تو ام خودتو بکشی ذات ادم بد رو نمیتونی درست کنی
ولی بجاش مادر شوهر من
جاریم پاشد ۲تا لیوان از خودشو و شوهرشو شست کلی ازش تشکر کرد
حالا بسکه مادرم بدجنسی کرده منم هرکار میکنم بر مادر شوهرم
مادر شوهرم تشکر که هیچ نفرینمم میکنه آه دل زن داداشهام منو گرفته کارما مادرمو من پس میدم
ب خدا قسم پسر داییم ب دنیا اومده بود مامانم نمیذاشت زنداییم حتی غذا بخوره ، میجویید میذاشت دهنش ، میگفت را نرو بیا رو چشمای ما راه برو تازه زایمان کردی اذیت نشی ، زنداییم هم هرموقع ما بهش نیاز داشتیم بود و کمک میکرد ، دختر داییم ک ب دنیا اومد ب جایی ک بره خونه خودشون اومد 20 روز مامانم پرستاریشو کرد ، منم اینارو دیدم گفتم شاید مثل خودمونن
فرهنگ و احترام خانواده ها باهم فرق میکنه نگاه کن احترام بین شما دوطرفه بوده و زندایت واقعا تو یک خانواده قدر دان افتاده نه اینکه با خودشون بگن وظیفه اش باید انجام بده درسته ولی فامیل همسرت اینطوری نیستن ولی جلوی ضرر از هر جا بگیری منفعت ولی چون اونا رو به کار کردن عادت دادی الان اگر بخوای یهویی بزاری کنار بینتون اختلاف کنش ایجاد میشه کم کم باید کارات و کم کنی باور کن هیچ عروسی با کار کردن عزیز نشده سعی کن لول و سطح خودت حفظ کنی اگر تو عقدی کمتر برو خونه مادرشوهر هر موقع میری یه تیپ بسیار مجلسی بزن که متوجه بشن برای کار کردن نیومدی و اگرم گفتن یا همسرت گفت بگو من اینجا به همون اندازه که خونه خودمون کار میکنم کار میکنم عزیزم توان من همینقدر زود خسته میشم یا یه همچین چیزی
ببین من اینقدر با زن داداشام خوب بودم و دفاع میکردم
مادرم دعوا و قهر میکرد که تو دفاع میکنی
ولی بازم حتما نفرینم کردن که هر بلایی سر ما میاری مادرشوهر دخترت سرش بیاره
مادر شوهرم با من یکی بده
و شک نکن مادرشوهرت همین بالاهایی سر تو میاره سر دخترش میاد
تا میتونی به خیالت نیار
ظرف بشور و جارو حتی نکن بخدا
تو عقد کردی چرا بری سر سینک و ظرف بشوری
ما جاریم عقد بود فقط میخورد و میخوابید سفره رو پاک میکرد نهایت کارش و بعدم پا میشدن یه گوشه مثل دختر خانی مینشست با گوشی و پچ پچ با شوهرش و بگو بخند
