حقیقتا خودم فاصله دارم از خونه ی مادر شوهرم.
معمولا ماهی یک بار یا گاهی دوبار میریم . چون راه دور هست معمولا یک شب میخوابیم.
جدیدا برادرشوهرم و زنش طبقه ی بالا مادر شوهرم زندگی میکنن
من اصلا اهل شلوغی و جمعیت زیاد نیستم. همیشه خلوت بوده خونمون.
اما هروقت میریم خونه ی مادر شوهرم اونا هم واسه غذا خوردن موقع غذا میان پایین. بعد من بچه هام خیلی شیطونن همش باید بدوم دنبالشون که خرابکاری نکنن. با لباس و شال عرق میکنم . انتظار دارن ظرفهای غذا رو من بشورم.