شاید براتون جالب باشه من کسی ام که همیشه تنها بوده بدون هیچ دوستی حتی یه نفرم نبوده که اهمیت بده
تو مسیله عشقو عاشقی هم اونقدرر محبتو توجه کردم که طرف خودش ازم زده شدو بی احساس شد و تموم شد
شاید الان بگی حداقل خانواده داری
مادری که بچه هاشو کنار پدرش گذاشت بخاطر صیغش عشقو ترجیح داد
پدری که بی احساس و عصبی و حساس و آنرماله و باهاش زندگی کردن خودش یه عذاب خیلی بزرگه و فقط چون داداش ۲سال کوچیکترازخودم هست برام قابل تحمل بوده
خواهرمم که بخاطر نجات پیداکردن چندین سال پیش ازدواج کرد رفت تهران و جهیزیه هاشو دایی هاش داد
ومنی که همه چیو باختم و تنها بودم و هستم