از ۱۲سالگی
یکیشون داشت برا مهندسی میخوند
یکیشون برا پرستاری
یکیشونم ضایعاتی شد
یکیشونم مغازه فروش لوازم ارایشی زد
یکیشونم تو بیمارستان بخیه اینا میزنه
یکیشون رفیق داداشم بود نمیدونم چی ب سرش اومد
شاید بگی چرا این اولیا یادم مونده
برااین ک همشون جز اخری پسرای دوتا از همسایه هامون بودن
هربار واسه یکی از پسراشون ب مامانم پیشنهاد میدادن😐
خیلی این رفتارشوت عجیب بود خیلی