امروز راننده سرویس دخترم زنگ زد بهم ک دخترتو پیدا نکردم حتی رفتم داخل مدرسه رو گشتم ولی نتونستم پیداش کنم.منم از ترس واقعا قالب تهی کردم.فقط گفتم ب مدیر مدرسه اطلاع دادی گفت نه.ب رئیس راننده ها گفتم بگرده دم مدرسه رو
من دیگه طاقت نیاوردم زنگ زدم ب شوهرم گفتم برو سمت مدرسه.بعدش زنگ زدم مدرسه.معاون مدرسه خداشاهد۶ با چنان لحن بی تفاوتی بهم گف خانم مدرسه ۱۵ دقیقه پیش تموم شد و الان کسی تو مدرسه نیست.حالا محض همکاری میگم سرایدار بره کتابخونه رو بگرده.بقیه ش مینویسم الان
خب
لایک کن
من دیگه حالم بد شد.گفتم خانم راننده ربع ساعت پیش اومده ب شما گفته ک دخترمو پیدا نکرده حالا شما تازه میخواین مدرسه رو بگردین؟؟ب حراست اطلاع دادین؟؟ک این خانم ی دفعه صداشو برد بالااا داد میزد ک من وظیفه ای ندارم اینکارم دارم محض لطف کردن بهتون میکنم.من دیدم داره داد میزنه گوشیو قط کردم فقط
شوهرمو کشیده کنار ک خانومت ب چ حقی گوشیو قط میکنه و با لحن طلبکاری بام حرف زده!!!شوهرمم ازش معذرت خواسته
من واقعا امروز مرگ خودمو ب چشمم دیدم
الان درد اصلیم اینه ک شوهرم چرا هیچوقت پشتم نیست.زندگیم واقعا رو هواست و بی معنیه.درد اصلیم اینه.گور پدر بقیه
