حالم به حدی داغونه که فقط میخوام تنها شم گریه کنم
دخترم ۳ سالشه
صبح بچمو گذاشتم خانه بازی رفتم بانک دو ساعت طول کشید کارم به شدت خسته شدم
برگشتنی گفت قمقمه رو بیارم گفتم بزار بمونه ماشین کلی جیغ زد و پیاده شد نمیومد تو خونه دستشو گرفتم بزور قبول کرد بیاد تو آسانسور کفشش درومد گفتم ول کن دیگه نپوشوندم خواستم بغل کنم گریه هاشو شروع کرد آخر رفتیم خونه دیگه گرفتم چند تا از باسنش زدم
من غلط کردم بچه دار شدم هررووووز گرگه گریه گریه
حوصله داشته باشم کلی بازی میکنم قربون صدقه میرم شعر میخونم بازم گریه هاشو میکنه خستگیم تو تنم میمونه
عذاب وجدان یه طرف ناراحتی یه طرف خستگی یه طرف
😭😭😭😭