من اکثرا آروم و ساکتم، پیش کسی که ازش خوشم بیاد خیلیی حرف میزنم.. ولی خب متاسفانه کسی گوش شنوا نداره
.. نویسندگیو دوست دارم یه فصل از داستان توی ذهنمو نوشتم خیلییی ذوق داشتم. یعنی پیش هرکسی میرفتم بهش میگفتم توروخدا فقط بخون ببین قشنگه ؟! کسی نخوند. چون که اطرافیانم دوستام نیستن.. برای همین حسرت به دل یه دوست موندم که خودش بگه بده بخونم
الانم یکمی بعد از اون فصلی که نوشتم سرد شدم.. اگه کسی تعریف میکرد نظر میداد سریع تر ادامه میدادم