یادته وقتی دلم پر میکشید حداقل باهات چت کنم میگفتی خسته ام و منم پا میزاشتم رو دلم و خدافظی میکردم تو هم میخوابیدی
ولی من هیچ وقت نتونستم بخوابم مینشستم عکساتو نگاه میکردم،صبحم از خودت زودتر بیدار میشدم که اگه دلت خواست بهم تکست بدی
اما اواخر دلت نمیخواست،حقم داشتی پسر ۳۵ ساله کجا و دختر ۱۸ ساله کجا،تو دوراتو زده بودی ولی چرا به من سنت رو اشتباه گفتی نمیدونم...👧
کاش از اول میگفتی دل جوونمو به پای دل تو پیر نمیکردم
انقدر دروغ گفتی،انقدر تهمت زدی ،انقدر اذیتم کردی که یه شب برای آخرین بار باهات خدافظی کردم و دیگه منتظرت نموندم
امّا عزیز دل منم الان مثل تو خستم(شَکَتَم) کاشکی به منم یکی میگفت شبت بخیر
خستگی روزها از یه طرف ،فکر تو از یه طرف دیگه خستم کرده
کاش هرچی زودتر گورتو از دل من بیرون کنی،امشبم دقیقا دو سال شد که صدای نحستو نشنیدم😁