حتی مامانمم حوصلمو نداره هیچ کس حوصله نداره بشینه پای حرف دلم
من از بچگی خیلی سختی کشیدم آزرده شدم بی پولی کشیدم تحقیر شدم بابام بیماری روان داشت و به شدت خسیس بود و زندگی هیچ وقت برامون یه زندگی روتین و نرمال نبود
الان با اینکه مشکل مالی ندارم داره درسم تموم میشه و به نسبت گذشته شرایطم بهتره البته نه کاملا و هنوز خیلی مشکلات دارم ولی من دیگه یه آدم نرمال نمیشم دیگه انگیزه ی زندگی ندارم کاش بمیرم که مامانمم عذاب ندم
اطرافم میبینم یکی هم خوشگله هم پولدار هم از بچگی تو رفاه و خانواده ی خوب زندگی کرده هم عاشقانه ازدواج کرده هم بدون تلاش آنچنانی چون سهمیه داشته بهترین رشته و بهترین دانشگاه قبول شده همش از خدا میپرسم چرا منو همش تو رنج و سختی باید می آفریدی ؟ دیگه طاقت ندارم