رشته شوهرم مردونست و فقط همین همکار خانم رو دارن اوایلش چون شوهرم فکر میکرد بهش دارن ظلم میکنن خیلی هوای این خانم رو داشت بعد از یه جایی به بعد فهمید نه این طور نیست ولی دختره پر رو شده. رشته شوهرم جوریه که با مرگ و زندگی ادم ها در ارتباطه بعد پارسال شوهرم حین کار یه اشتباهی کرده بود ولی منجر به مرگ کسی نشد ولی خب به هرحال اشتباه بدد و ولی تنبیهش کردن و فشار روانی بهش وارد کردن و چوب اون اشتباهش رو خورد. حالا امسال اسن خانم یه اشتباه کرده که منجر به فوت شده تو روزی که مسئولیت با شوهرمم بوده این اتفاق افتاد و شوهرم گزارش نوشته حالا این خانم هی زنگ میزنه به شوهرم عذاب وجدان بهش میده. دیشب زنگ زده که کاش یکم شجاع بودم خودم رو میکشتم ولی دلم برای مامان بابام میسوزه، بعد زنگ زده که اره من چون زنم دارید این کارو باهم میکنید من رو با خاک یکسان کردین.
بعد الان زنگ زده میگه اگر این قضیه رو مطرح کنی من میرم انصراف میدم و...
شوهرم دو روز اومده پیش من ما دوتا شهر جدا هستیم بعد این زن هی زنگ زنگ زنگ بعد اعصاب شوهرم بهممیزیزه دیشب داشتیم میخوابیدیم وسط بحث احساسی یهو میگه نکنه واقعا خودکشی کنه