وقتی خوندم مثل تمام دخترای دیگه هورمون هام زد بالا و قلبم مثل گنجشک زد...
من جوابی ندادم تا شب نوشت اینو به هیچ کس نگو بین خودم و خدا و خودت!
من نوشتم منو تو دنیا هامون باهم فرق داره....گفت باشه پس خداحافظ !
منم گفتم خداحافظ تموم شد....
تا اینکه من لباس مجلسی خودم به خواهر محمد قرض دادم
چند روز بعد وقتی خواهر محمد لباس آورد مشکوک به من نگاه کرد گفتم چیزی شده گفت نه!