یه خانم تو کلاسمه خیلی زود ازدواج کرده مشخصه راضی نبوده خودشم کفت بچه هاشم بزرگن عصبی میشه وقتی باهاشون حرف میزنه کل صورتشم تزریق زیادی کرده شوهرشم از اون گیرا بوده
تازه هم داره میره دانشگاه و درس میخونه
بعد اصلا به ذهنشم نمیرسه که من چیا بلدمو چه مقطعیم یه بار بحث رشته و مقطعم شد خودشو زد اون راه
بعد من یه بار تکلیف انجام ندادم داشتم برا استاد توضیح میدادم دلیلشو استاده قبول کرد و درک کرد آخرش گفت جلسه بعد انجام بده و این هی غش غش میخندید یه خنده های غیر عادی حتی استاد گفت این خنده ها معنی داره منم گفتم نمیدونم حتما خوش خندس م
دوباره جلسه بعد استاد گیر داد بهم که چیکار میکنی و فلان منم نخواستم بگم پیچوندم گفتم بعد میگم و کارمو یکیشو سربسته گفتم و جلسه بعدی وسط کلاس جدیگفتم میشه بگین چیا بود کلماتشو که بنویسم ؟ زد زیر خنده غش غش
مث کسی که مسخره کنه استاده هم خندید بعد دیدم از گروه لفت هم داده من و استاده فقط تو گروه بودیم وقتیم من سوال کنم وسطش سوال میپرسه اولای کلاسم کلی وقت کلاسو میگیره سوالاتشو میپرسه