خانواده دخالت گرم

سلام خیلی حالم بده امروز اومدم اینجا کمی درد و دل کنم چون کسی نیست که بتونم این حرفارو بهش بزنم 

من خانواده بشدت دخالت گر و فضولی دارم 

یکسال نامزد بودم و تازه یک ماهه که عقد کردم 

خیلی زیر فشارم از طرف همسرم نه بلکه از طرف خانوادم 

ما توی شهرمون رسمه مراسم نامزدی و عقد با پدر عروسه 

پدر منم از نظر مالی وضعش خیلی خوبه 

ما می خواستیم نامزدی بگیریم با اینکه هزینه هاش واسه پدرم بود همسرم نظر مخالف داد و گفت بابا اذیت میشه توی این وضع اقتصادی 

خواستیم عقد بگیریم شوهرم گفت فقط خودمون باشیم فامیل دعوت نکنیم بابات اذیت میشه می خواد جهاز بخره گناه داره تا حتی دوست صمیمیشم دعوت نکرد به خاطر بابام یذره پول میوه و شام بیشتر نده 

خود شوهرم گفت من یبار عروسی باید بگیرم بهترینشو میگریم چرا باباتو اذیت کنیم 

یکسال دوران نامزدی هی به بابام میگفتم جهاز منو اماده کن شوهرم داره زود خونشو اماده می کنه میگفت استرس نداشته باش دو ماه قبل عروسی همشو میگیرم جدید باشه 

قرار بود ابان عروسی بگیریم ولی جهازم هنوز هیچیش اماده نبود و شوهرم به خاطر پدرم کنسلش کرد 

شوهرم خیلی به خاطر این موضوع اذیت شد چون روز اول خواستگاری پدرم به شوهرم گفت سر یکسال باید خونت اماده باشه اونم سر یکسال دقیقا امادش کرد به هر سختی بود حالا خودش هنوز جهازمو اماده نکرده 

پدر شوهرم حالش خوب نیست زیاد دوبار سکته کرد شوهرم بهم گفت من می خواستم زود عروسیمو بگیرم هم زنم زیاد اذیت نشه و هم پدرم حالش بده خدایی نکرده طوریش نشه عروسی بچشو ببینه  اولش که گفت دوران عقد خوب نیست بیا بریم خونمون جهازت کم کم اماده شد بیارن بعدش دید من ناراحتم گفت صبر می کنم به خاطر تو که شب عروسیت اومدی خونت ،خونت همونجوری می خوای باشه و هنوز که هنوز پدرم نشسته هیچکار نمی کنه ….

یه موضوع دیگه تازگیا پیش اومده خیلی ناراحتم بابتش 

پدرم واسم ماشین خریده بود و شب خواستگاری گفت دخترم ماشین داره میره دانشگاه و میاد 

چند شب پیش بابت جشن عروسی با شوهرم صحبت می کرد گفته بود من براش ماشین گرفتم دستم جلو نیوفتاده و می خوام جهاز خوب کنم براش صبر کنید 

شوهر منم با حرفای پدرم فکر کرد ماشین واسه منه یه مقدار پس انداز داشتیم تصمیم کرفتیم ماشین شوهرمم بفروشیم طلا بگیریم و یه مقدار پولم بزاریم روی ماشین من ماشین بهتری بگیریم دو تایی استفاده کنیم 

اومدم به بابام گفتم گفت اصلا حرفشو نزن کی گفته ماشین واسه تو که شوهرت پول بزاره روش بخواد زرنگی کنه بزنه به نام خودش 🙂شوهرت زرنگه و می خواد فلان کلنه و شروع کرد فوحش دادن به شوهرم و پدر شوهرمو 

در صورتی شوهرم می خواست پول بزاره روی ماشینم بهترشو برای من بگیره نه ک بزنه به نام خودش منم گفته ماشین باشه واسه خودت من اولویتم شوهرمه پشتشم هستم 

دیگه بابام قهر کرده جواب سلامم نمیده 

نمی خواستم چیزی به شوهرم بکم ولی دیدم می خواد ماشینشو بفروشه گفتم بهش جریانو ولی سر بسته اونم گفت بابا خودش گفت ماشین واسه تو 

ماچقدر به فکر پدرت بودیم یعنی یه ماشین نمیده دختر خودش اول زندگیم سرمایه گذاری کنه 

بعدم گفت اشکال نداره ماشین باشه واسه خودش و شما دیگه نباید سوارش شی

اینم بگم ماشین من خیلی ماشین سادست در صورتی پدر خودم شاسی داره  اینجوری نست که فکر کنید ماشین نداره می خواد ماشین منو استفاده کنه 

الانم من باید برم دانشگاه ماشین ندارم کسیم نیست ببرم مجبورم مرخصی بگیرم یکسال 

موضوع بعدی 

من شوهرم خیلی کارش سخته و یکی از عزیزانشو نزدیک ۱۵ ساله از دست داده ولی هنوز نتوسنته فراموشش اکثر روزا به خاطر حالش زیاد خوب نیست 

چند وقت پیش اومد بهم گفت خانوم من حالم خوب نیست زیاد هم به خاطر کارم هم به خاطر فوت عزیزم 

می خوام سیگار بکشم ارومم می کنه منم اجازه دادم بهش کفتم بکش ولی دوست ندارم کسی بفهمه 

یه جا هستش توی شهرمون خیلی خلوته شوهرم گاهی اوقات اهنگ میزاره و سگار میکشه میره اون منطقه یه خورده اروم شه چند بار داداشم دیده ماشینشو اومده به مامانم گفت فلانی رو دیدم چند بار اونجا یه جیزی سر کارش هست مامانم اومد به من گفت میدنی شوهرت میره فلان جا منم گفتم مادر به خاطر فلانی که فوت کرده یه موقع هایی دلش میگیره میره اونجا خلوت می کنه من در جریانم لطفا سرتون تو زندیگی خودتون باشه 

دوباره امروز لباس شوهرمو اومدم بندازم تو ماشین مامانم جیباشو گشته سیگار دیده اومده بهم میگه شوهرت سیگار می کشه ؟منم گفتم واسه باباش گرفته تو جیبش جا مونده 

خیلی بدم میاد از این فضولیاشون پدر من خودش سیگار میکشه دادام خودش مشروب می خوره نمی دونم چرا دست از سر شوهرم برنمیداره