آدم درست و حسابی توی زندگیم نمیاد و ازدواجم نمیشه...از زندگی گله دارم از خدا گله دارم و نمازامو قطع کردم چون حس میکنم خدا باهم کاری نداره منم دیگه باهاش کاری ندارم. دلم خیلی گرفته. خیلی چیزا برای خدا کاری نداره تو زندگیم انجام بده ولی همش خودمو دلداری میدادم لابد زمانش نرسیده ولی دیگه کلا قطع امید کردم و فقط زندگی میکنم که گذران روز و عمرم باشه.الانم حوصله نصیحت شنیدن اصلا ندارم. خیلییییییییی ناراحتم خیلیییی...کسی هست تو این شرایط باشه؟
عزیزم عید نوروز با دخترعمه هام دورهم بودیم اتفاقا یکیشون همینو میگفت۳۴سالشه تو این سالها با چندنفر هم دوست شد و حتی تا مرز ازدواج هم میرفتن و کنسل میشد ،بهش گفتم خود خدا ی خوبشو برات کنار گذاشته ...باورت میشه سه هفته پیش با ی پسر همه چی تموم عقد کرد .غجله نکن حالا بهش گفتم دیدی خدا حواسش هست هرچیزی وقتی داری ....ازشماهم وقتش برسه خود ب خود اتفاق میوفته
عزیزم عید نوروز با دخترعمه هام دورهم بودیم اتفاقا یکیشون همینو میگفت۳۴سالشه تو این سالها با چندنفر ه ...
منم دقیقا تو همین شرایطم به خدا در حد خودم هیچی کم ندارم قیافه و هیکل و تیپ و تحصیلات و شغل و خانواده. هزارتا خواستگار داشتم ولی نمیشه که نمیشه. دیگه بریدم...خسته شدم...
حق داری ولی بجای گله ازخدا پاداشش را بخواه ،صبرش را بخواه ...
خیلی خواستم نداد،نکرد. تو بدترین شرایط سرمو رو به آسمون گرفتم گفتم شکرت راضیم به رضای تو...آدم بد گذاشت سرراهم گفتم حتما یه کمتی هست ولی دیگه بسمه دیگه نمیکشم. کفر نمیگم ولی دیگه کاری به کارش ندارم دقیقا عین خودش که کاری به کارم نداره. چندصدنفر باید بیان و از توشون یه دونه آدم نسبی مناسب پیدا نشه؟ من واقعا سخت گیر نیستم ولی ظاهرا خوشبختی همش شانسه که من ندارم
حق داری ولی بجای گله ازخدا پاداشش را بخواه ،صبرش را بخواه ...
خیلی خواستم نداد،نکرد. تو بدترین شرایط سرمو رو به آسمون گرفتم گفتم شکرت راضیم به رضای تو...آدم بد گذاشت سرراهم گفتم حتما یه حکمتی هست ولی دیگه بسمه دیگه نمیکشم. کفر نمیگم ولی دیگه کاری به کارش ندارم دقیقا عین خودش که کاری به کارم نداره. چندصدنفر باید بیان و از توشون یه دونه آدم نسبی مناسب پیدا نشه؟ من واقعا سخت گیر نیستم ولی ظاهرا خوشبختی همش شانسه که من ندارم