باوحشتناکترین سردرد ک از درد ب خودم میپیچیدم و بچه هامم سرماخورده و بدحال
تک و تنها راهی دکترشدم
اما انقدحالم بدبود ک تصادف کردم اونم تصادف خیلی پرخسارتی
حتی جون حرف زدنم نداشتم
تنها
بی کس
یه روز خیلی سخت
دوتابچه ی کوچیک
فشار سنگین زندگی رو دوش یه نفر
امشب رو ب اسمون گفتم ینی واقعا خدایی وجود داره ؟ و انقد بی تفاوته
شوهرم کجاست ۵۰ روزه ک خونه نیومده اصلا و توبغل مامانش میخوابه