امشب منو خیلی زد صورتم کلا خونمردگی شده ...منم نتونستم تجمل کنم ب خاهرم گفتم بیاد دنبالم .
بعد شوهرمو تهدید میکرد ک ب بابات زنگ میزنم((میدونه دوست ندارم بابامو ناراحت کنم و دخالت بدم))هی تهدید کرد منم گفتم چرا همش بابای من بزار یکبارم من ب مادرت زنگ بزنم بدونه تو چقدر منو کتک میزنی و نره همه جا بشینه بگه پسرم دختر مردم خوشبخت کرده ....خلاصه منم زنگ زدم ب مادرش ..برگشت گله های خودشو کرد ک تو ب من محل نمیدی تو فقط بادعوت میای منو فقط دعوت میکنی ....منم گفتم مدل من اینه و من کای درس و دانشگاه و باشگاه دارم نمیتونم وقت ندارم ((اگر رو بدم هرروز خونم میادو دخالت میکنه ))دوباره گفت از چشمم افتادی بچمو گرفتی منم گفتم شما وقتی عروستو تو دوران عقد ۸ماه از خونه بیرون میکنی خب توقع داری من چکار کنم ....؟پسرت بیاد سربزنه اما من قوانین خودمو دارم .گفتم منم گلایه دارم چرا شما ک ماهی ۱۲۰ میلیون حقوق شوهرته هیچ عیدی برای من نیاوردی ی عروسی نگرفتی ی پول پیش کمک نکردی ....گفت من ی بار برات بلوز خریدم تو نپوشیدیش منم دیگ برات عیدی نیاوردم ....😐😐😐میگفت من پول براچی بدم من از اول گفتم بچم هیچی نداره ....گفتم دیگ یک بار عیدی یا یک عروسی وظیفه شما بود ....گفتم بخشیدمت گفت مث قبل بیا هرروز بیا منم بدون دعوت بخام میام خونخ بچم گفتم ن من هیچ جا بدون دعوت نمیرم شمام با دعوت بیا لطفا ....دوباره گفت مادرشوهرت ازت راضی نباشه خیر نمیبینی گفتم مادر من چی بگه ک دامادش خیانت کرد و منو دائم کتک میزنه .....اه کلی حرف داشتم بگم یادم رفت دلم میخاست بگم یادتونه بهم تهمت زدید دوس پسر دارم اه