حال به هم زن هی نوشابه میخورد آروغ میزد بعد اروغ های طولاااانی و وحشتناک همون دفعه اول بابام بهش فحش داد اونم هی عذرخواهی میکرد و میگفت بخاطر نوشابه اس(پس ما چطور جلو خودمونو میگیریم حتما باید ول بدی بیرون)؟ دفعه دوم چنددقیقه بعد دوباره زد مامانم صداش دراومد گف کارتو میکنی میگی عذرمیخوام و سر سفره ایم و فلان😑انگار مارو مسخره کرده دوباره خورد آروغ زد و گفت اسب..😐 مامانم چند تا چک پشت سرهم زد تو صورتش و گفت سفره حرمت داره و فحشش داد بابامم گفت خوبت شد😂😂کثافت بوی گند معدش حالمو بهم زد غذا کوفتم شد
هیچی دیگ میترسم دیگ باهاش هم سفره شم مجبورم تو اتاقم بخورم چون شماها بدونیدددد چقد حال بهم زن بود 😭😭