من معتقدم آدما نه خوب مطلقن نه بد مطلق
اما مادرشوهرم انقدر ناراحتم کرده که الان فقط بدیاش جلوی چشممه
دخترم کوچک بود وقتی خونرو تمیز میکردم بلافاصله دوباره بهم ریخته میشد
تنها بودم همسرم سرکار.. مادرم اینا شهر دیگه..
دوست نزدیکی هم نداشتم که بیاد چند ساعت نگهش داره مثلا من ظرفا رو بشورم
خانواده شوهرم زیاد عادت دارن به یهویی اومدن
۲ ۳ باری که اومدن
یه جوری شد که فقط تونستم به درست کردن نهار و بساط پذیرایی و جمع کردن خونه برسم
گفتم ظرفا رو بعدا میشورم
و خب مادرشوهرم میرسید و ظرفا رو میدید..
خونه ای که گرفتیم کفش قبلا موکت بوده و با چسب چسبونده بودنش
هر چقدر خودم تلاش کردم هر چقدر نظافت چی تلاش کرد بازم کامل تمیز نشدن
چند گوشه ای از خونه ردشون مونده
اینا باعث شدن مادرشوهرم جسارت پیدا کنه و بگه تو تمیز نیستی..