بعد هی غر غر که ها تو صبح پاشدی حاضر شدی به من گفتی پاشو دیگه فلان جلو داداشم بهم فوش داد منم یکم تن صدامو بردم بالا گفتم مگه چیکار کردم گفتم من حاضرم حتی لباسامو درنیاورده بودم! فقط شالم دست ابجیم بود
شوهرم موتاده
اصلا اعصاب نداره
گفتم فرار که نمیکنم گفت چه توئفه ای هستی که بخای فرار کنی منم گفتم جلوتو ک نگرفتن بسلامت
پاشد رفت حالا بهش پیام دادم یعنی چی که قهر میکنی زرتی پامیشی میری
اینو بگم شوهرم خودشیفته اس درحین حرف زدن فقط میخواد حرصت در بیاد با حالت چشاش با پوزخند زدناش
الان من چیکار کنم باز دوباره قهر
قرار بود فردا بریم برای درسم که باهزار جور منت راضیش کرده بودم صحبت کنیم حالا چیکار کنم باز