با خاهر شوهر خونه دو مرتبه ساخیتم در هامون جدان فقط یه اتاق بهاری شریکی داریم ک وسایل اضافی بزاریم اونجا من پایین اون بالا
یه حیاط خلوط دارم پتو زیر پایی هرچی ک داشت پهن میکرد رو بالکن درست ابش میومد دم دری ک وارد حیاط میشتم
باز زیرپایی شسته بود گذاشته بود اونجا وارد حیاط ک شدم ابش چکید روسرم خودشم مال جلو دستشویی بود منم بهش گفتم فلانی پهن میکنی بکن یکم بکش اون وری پهن نکن جلو پا
اونم نارحت شده رفته مادرشوهرم گفته گریه کرده
بعد بهم زنگ زد غلط میکنی گوه میخوری نمیزاری پهن کنم خرج کردم پهن میکنم منم حرفاشو برگشت دادمو گفتم منم مثل تو خرج دادم ن اینک اب دستشویت چکه کنه روسرم خلاصه رفته به همه شکایتمو کرد الان ما کلن قطع ارتباطیم حتی مادرشوهرمم بخاطر دخترش نگامم نکردو منم همینطور
چون اتاق بهاری شریک بود رفتم وسایل لازم بردارم دید منم با شوهرش اومد خونمو گفت یبار دیگ بیایی اونجا خودکشی میکنم حق نداری
الان کل وسایل اضافی اونجا دارم ک سالی یبار لازمم میشه شوهرم واسم میاورد اون رفته به پسرم گفتم برام بیار به پسرم گفته هرچی اشغال دارین میزارین اونجا دیگ نزارین
بخدا خسته شدم دیگ خاستم به شوهرم بگم ک نگفتم چون حسته شدن انقدر ک گفتم با اینک حق بهم میده ولی زبونم دیگ نمیچرخه انقدر بگم خستم خسته بخدا