امروز مراسم یکی از بستگانم هست و من به جای اینکه اونجا باشم خونه ام هستم پیش بچه هام چون کسی نبود که بچه هامو بگیره
انقد گریه کردم که خدا میدونه
با جزییات میگم تا یادت نره...
جاریت دیروز محل نداد به بچه هات و بلند شد رفت بیرون
خواهرات از دیروز مراسمن ولی یکیشون که اصلا جواب نمیده اون یکی هم میگه دیروز اومدی یه ساعت موندی کافیه
هیچ کس نیست میفهمی که کمکمت کنه و فقط همسرته که اونم قدرشو نمیدونی
خدایا خیلی ناراحتم من باید الان مراسم بودم پیش عزیزانم