دیگه هیچ حسی بهش نداشته باشی و بودن و نبودنش برات فرقی نداشته باشه ولی ته دلت یکمی دوسش داری ولی مثل قبل از نبودنش اذیت نمیشی.. چون دیگه از چشمت افتاده ، و اینکه هنوز اون آدم رو می‌شناسی اعصبانیت میکنه .
چیکار کنم❓ خسته شدم از این حس مزخرف
از دل بره از دیده ام میره
برام بارها پیش اومده
خودتو مجبور نکن به دوست داشتنش
من کسی که باعث بشه آرامش زندگیم به بخوره از چشمم میفته وبه شدت ازش دوری میکنم حتی خانواده خودم باشن
🥲🥲کاش بفهمن با از زندگی فقط زندگی رو میخواییم همیشه به همسرم میگم توی بدترین شرایطط هم تنهات نزاشتم نه به خاطر اینکه مجبورم به خاطر اینکه امید دارم زندگیم درست میشه همه چیز اروم میشه ولی همیشه بدتر شد من بزرگ ترین گناهم این بود که واقعا از ته دل بدون چشم داشت عاشق خانوادم بودم الان همونا کاری کردن که وقتی میبینمشون برام مثل غریبه هستن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
