اول دکتر
بعد خودم یه کارایی انجام میدم: (باید تمرین کنی!)
فک کن یه مسافری تو تاکسی نشستی و تاکسی تو یه خیابون بدون ترافیک داره میره. تو به بیرون نگاه میکنی اما از مغازه ها فقط اسمشونو میبینی اما جزئیات ویترین و ... رو نمیبینی! فکرا اینجوری باشن برات. تو فقط نگاه میکنی با اسم مغازه ها! مقصد اونجا نیست که پیاده شی و بری توشون! پیاده شدن دقیقا فکراییه که ر شون صبر میکنی و ادامه دار میشه وتو ذهنت میمونه. مثلا: مادرشوهرم یه تیکه بهم انداخت و مننتونستم جوابشو بدم. اومدم خونه ، یادم اومد، اون موقع فقط من سوار تاکسیم که داره میره، اما وقتی من پیاده میشم که همون وقته که روی فکره وامیسته تو فکرم میگم باید اینجوری جوابشو میدادم و اون جی میگفت. واکنشش چی بود و ... یهو میبینم مثه یه سریال ادامه دار شد و ...
درکنار این راه پاکسازی هواوپونوپونو انجام میدم
یا مینویسم فکرامو بعد میبینم از چه نوعی هستن، راهش فرق داره، مثلا ترسه، خشمه، چیه، باتوجه بهش راهکار پیدا میکنم